اسماء و صفات خدا در قرآن تفسير قرآن مجيد(موضوعي) 7

پدیدآورجعفر سبحانی

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 3148 بازدید
اسماء و صفات خدا در قرآن تفسير قرآن مجيد(موضوعي) 7

جعفر سبحانى

112 - المتعال

لفظ «متعال» در قرآن يك بار و به عنوان وصف خدا وارد شده است چنان كه مي‏فرمايد:
«عالِمُ الغَيْبِ وَالشَّهادَةِ الكَبِيرِ المُتَعال»(رعد، 9).
«داناي پنهان و آشكار بزرگ و برتر».
لفظ «متعال» از «علوّ» به معني بلندي گرفته شده است، و متعال مشتق از تعالي و آن به معني مبالغه در «علو» است چنان كه مي‏فرمايد:
«سُبْحانَهُ وَ تَعالي عَمّا يَقُولُونَ عُلُوّا كَبِيرا»(اسراء، 43).
جمله «عُلُوّا كَبيرا» جانشين مفعول مطلق است كه حذف شده است و تقدير آيه چنين است: «تَعالي عَمّا يَقُولُون تَعاليا» «برتر است خدا از آنچه مي‏گويند نوعي برتري»، آنگاه به جاي مفعول مطلق جمله «عُلُوّا كَبيرا» آمده است.
در آيه مورد بحث خدا با سه صفت توصيف شده است:
1 - (عالِم الغَيبِ والشَّهادَةِ).
2 - «الكَبير».
3 - «المُتعال».
بررسي معاني هر يك از اين سه صفت ثابت مي‏كند كه خدا بر موجودات تسلّط دارد، زيرا لازمه آگاهي از پنهان و آشكارا و بزرگي، و برتري، تسلط بر ماسوي است.
ولي احتمال دارد كه تعالي به معني برتر كه ملازم با تسلط است نباشد، بلكه مقصود از برتري برتر بودن، از آنچه كه مشركان درباره آن مي‏انديشند باشد، مثلاً براي او فرزند فرض مي‏كردند و لذا قرآن در نفي اين نوع انديشه‏ها از ذات اقدس الهي از واژه «تعالي» بهره گرفته مي‏فرمايد:
«وَ جَعَلُوا لِلّهِ شُرَكاءَ الجِنِّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالي عَمّا يَصِفُونَ»(انعا، 100).
«براي خدا شريكاني از جن قرار دادند درحالي كه جن مخلوق است، همچنين از روي ناداني دختران و پسراني براي خدا تصور كرده‏اند، خدا منزه و برتر از توصيف آنها است».
همين‏گونه كه ملاحظه مي‏فرمائيد در مقام تنزيه و پيراستن از شريك و داشتن فرزند، كه همگي مايه نقص است، كلمه «تعالي» بكار برده شده است.

113 - المتكبّر

اين لفظ در قرآن سه بار آمده و در يك مورد وصف خدا قرار گرفته است چنان كه مي‏فرمايد:
«اَلسَّلامُ المُؤْمِنُ المُهَيْمِنُ العَزِيزُ الجَبّارُ المُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللّهِ عَمّا يُشْرِكُونَ»(حشر، 23).
«خداي منزه از نقص، ايمني‏بخش، مراقب و نگهبان، قدرتمند، عظيم‏الشأن، شايسته تعظيم، منزه است خدا از آنچه براي او شريك قرار مي‏دهند».
متكبّر از «كبر» بر وزن «حِبر» به معني عظمت گرفته شده است، و متكبر به كسي گويند كه خود را با عظمت و برتر ديده، و ديگران را حقير و كوچك مي‏داند، و مصداق منحصر به فرد آن خدا است، زيرا او است كه به خاطر عظمت واقعي، برتربيني شايسته او خواهد بود.
«غزالي» مي‏گويد: متكبّر كسي است كه همه را نسبت به خود كوچك مي‏بيند، عظمت و كبريائي را فقط در وجود خود احساس مي‏كند، به ديگران مي‏نگرد، بسان نگريستن شاهان به زيردستان خود، هرگاه موجودي به حق چنين باشد، تكبر حق بوده و متكبر بودن آن بجا است، ولي اين جز در حق خدا صادق نيست. ولي هرگاه «بزرگ انديشي» اساس صحيحي نداشته باشد، تكبر باطل مذوم است، از پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نقل شده كه خدا فرموده است:
«عظمت و كبريائي دو لباس مخصوص است، هر كس در يكي از آن دو به نزاع و رقابت برگيرد، به دووزخ مي‏افكنم».
توگوئي عظمت مخصوص خداست و اظهار آن كه همان كبريائي است، نيز به او اختصاص دارد.
در اين جا نكته ديگري نيز هست و آن اين كه اهل ادب تصور مي‏كنند كه باب تفعّل پيوسته در تكلّف به كار مي‏رود، درحالي كه در مورد تكبر در حق خدا چنين نيست، اگر تكبر ديگران همراه با تكلّف است، تكبّر الهي لازمه ذات و عظمت او است.
از نظر اخلاقي تكبر در مخلوق منشأ سركشي است، انسان متكبّر گردن به حق نمي‏نهد به قانون‏شكني برمي‏خيزد، قهرا عاصي و گنهكار مي‏شود، و تكبر نخستين صفت ناپسندي بود كه پس از آفرينش آدم به وسيله شيطان اظهار شد و منشأ معصيت گرديد، چنان كه مي‏فرمايد:
«إِلاّ اِبْلِيسَ أَبي وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الكافِرِينَ»(بقره، 34).
«(همه فرشتگان سجده كردند) جز ابليس كه سرپيچي كرد و اظهار عظمت نمود و از كافران گشت».
درباره فرعون مي‏فرمايد:
«وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الحَقِّ»(قصص، 39).
«او و سپاهيانش به ناحق در زمين اظهار برتري كردند».
اميرمؤمنان عليه‏السلام درباره نكوهش تكبر سخني دارد كه يادآور مي‏شويم:
«الحمد لله الذي لبس العزّ والكبريا و أختارهما لنفسه دون خلقه و جعلهما حمي و حرما علي غيره، واصطفاهما لجلاله، و جعل اللعنة علي من نازعه فيهما من عباده، ثم اختبر بذلك ملائكته المقرّبين ليميز المتواضعين منهم من المستكبرين» تا آنجا كه نافرماني ابليس را يادآور شده مي‏فرمايد: «اعترضته الحمية فافتخر علي آدم بخلقه و تعصّب عليه لأصله، فعدواللّه امام المتعصّبين، و سلف المستكبرين الذي وضع أساس العصبيّة، و نازع اللّه رداء الجبرية، و ادّرع لباس التعزّز، و خلع قناع التذلّل، ألا ترون كيف صغّره‏الله بتكبّره، و وصفه بتعرفه، فجعله في الدنيا مدحورا و أعدّ له في الآخرة سعيرا».
«سپاس خدائي را كه جامه عزت و عظمت پوشيد، و اين دو صفت را به خود اختصاص داد. و آنها را بر غير خود ممنوع و حرام گردانيد، و آنها را براي جلال خويش برگزيد، و لعنت خود را براي آن گروه از بندگان كه در اين دو صفت با او منازعه نمايند، قرار داد. آنگاه به وسيله آن فرشتگان مقرّب درگاه خود را آزمود، تا فروتنان از آنها را از گردنكشان جدا سازد».
سپس نافرماني ابليس را يادآور شده مي‏فرمايد:
«كبر و خودخواهي به او روي آورد و با آفرينش خود بر آدم فخر فروخت، و بر اصل خويش كه از آتش آفريده شده تعصب ورزيد، پس دشمن خدا شيطان پيشواي متعصّبان، و پيشاهنگ گردنكشان است كه اساس عصبيت را پي‏ريزي كرد، و در جامه عظمت و بزرگي با خدا به نزاع برخاست، و لباس عزت و سربلندي را (كه شايسته او نبود) بر تن كرد، و پوشش ذلت و تواضع را رها كرد، نمي‏بيني كه چگونه خدا او را به خاطر تكبر كوچك كرد، و به خاطر برتري‏طلبي و بلندپروازي پست نمود و او را در دنيا از رحمت خود راند و در سراي ديگر آتش برافروخته براي او آماده كرد».

114 - المتين

لفظ «متين» در قرآن سه بار وارد شده و در يك مورد وصف خدا قرار گرفته است، چنان كه مي‏فرمايد:
«ما اُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما اُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو القُوَّةِ المَتِينُ»(ذاريات، 57 - 58).
«از آنها روزي نمي‏خواهم، و نمي‏خواهم مرا اطعام كنند، خدا است روزي دهنده و او است صاحب نيروي استوار».
«ابن فارس» مي‏گويد: «متين» در اصل به معني صلابت و سختي است درحالي كه «رازي» مي‏گويد: متين به معناي پشت است، و پايداري هر حيواني به وسيله پشت آن است، و از اين جهت نيرو را در لغت عرب «ظهر» گويند، چنان كه مي‏فرمايد:
«وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرا»(اسراء، 88).
«هرچند برخي پشتيبان برخي ديگر شود» و كلام استوار را «متين» نامند.
در هر حال «متين» را از «متانت» به معني صلابت يا از «متن» به معني پشت بگيريم، نمي‏توان خدا را به اين معنا توصيف كرد، ناچار بايد لازم معناي آن را بگيريم و آن اين كه خدا موجودي است كه هرگز مغلوب ديگري نشده و از آن متأثّر نمي‏شود و شاهد آن جمله «ذُوالقُوَّةِ المتين» است كه قبل از متين آمده است و در گذشته يادآور شديم كه قوه با قدرت فرق دارد، قوه مرتبه شديد قوت را مي‏گويند، و گويا آيه دلالت مي‏كند كه خدا در نهايت قدرت است كه هرگز مغلوب ديگري نمي‏شود و مجموعا مساوي با واجب‏الوجود مي‏شود.

115 - المُجيب

لفظ «مُجيب» و «مُجيبون» هر يك، يك بار در قرآن آمده و وصف خدا قرار گرفته‏اند، چناان كه مي‏فرمايد:
«فَاسْتَعْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُو إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ»(هود، 61).
«از او طلب بخشودگي كنيد، سپس توبه كنيد پروردگار من نزديك و اجابت كنند هست».
و باز مي‏فرماياد: «وَلَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِِعْمَ المُجِيبُونَ»(صافاات، 75).
«نوح ما را ندا كرد، چه نيك اجابت كنندگاني هستيم».
«مجيب» اسم فاعل از «اجاب» است كه از «جوب» گرفته شده ست و آن گاهي به معني دريدن و پاره كردن است و گاهي به معني بازگشت به كلام، و هر دو با اجابت سازگار است، زيرا فرد مجيب سكوت را مي‏شكند چنان كه به سؤال سائل برمي‏گردد، مسلما اجابت خدا به وسيله سخن نيست، بلكه با پذيرفتن درخواست بندگان است و از كرم خود نياز آنها را رفع مي‏كند چنان كه مي‏فرمايد:
«وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ»(بقره،، 186).
«هرگاه بندگان من، از من سؤال كنند من به آنان نزديكم، درخواستِ درخواست كنندگان را پاسخ مي‏گويم آنگاه كه مرا بخوانند».
جمله «إذا دعانِ» در تفسير آيه نقش اساسي دارد، زيرا از يك طرف وعده الهي بر پاسخ گفتن به درخواستِ درخواست كنندگان است و از طرف ديگر كه قسمتي از دعاهاي بندگان اجابت نمي‏شود.
پاسخ آن اين است كه دعوت كننده به ظاهر خدا را دعوت مي‏كند، از اين جهت شرط «إذا دعانِ» در آن محقق نيست، او به هنگام دعا چه‏بسا به اسباب و وسائط دل مي‏بندد و از اين جهت از خدا درخواست نكرده است علاوه بر اين قسمتي از عدم استجابت دعا معلول فقدان شرائط استجابت دعا است زيرا دعا شرائطي دارد كه بايد رعايت شود، مثلاً دعا برخلاف سنتهاي الهي هرگز مستجاب نمي‏شود همچنين دعا برخلاف مصالح عمومي يا دعا بر امر حرام و هكذا.
خلاصه عدم اسجابت دعا معلول يكي از دو چيز است، يا حقيقتا خدا مدعوّ نيست، و يا شرائط استجابت دعا موجود نمي‏باشد.

مقالات مشابه

ارتباط اسماء الهی با محتوای آیات در سوره آل‌عمران

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهسیدعبدالرسول حسینی‌زاده, سیدابراهیم مرتضوی

ارتباط معنايي اسماي حسناي خداوند در فواصل آيات با محتواي آن ها

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهسیدعبدالرسول حسینی‌زاده

جایگاه رحمت الهی در تفاسیر فریقین

نام نشریهپژوهش‌های تفسیر تطبیقی

نام نویسندهابراهیم ابراهیمی

بررسی و نقد دیدگاه صاحبان تفسیر المنار درباره‌ی قاعده‌ی بلاکیف

نام نشریهاندیشه دینی

نام نویسندهنهله غروی نائینی, نصرت نیل‌ساز, عبدالله میراحمدی

مفهوم‌شناسی تربیتی هم‌نشینی برخی از اسمای الهی در قرآن

نام نشریهمطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی

نام نویسندهمحسن قاسم‌پور, مهدی مطیع, پیمان کمالوند

معناداری یا بی‌معنایی گزاره‌های قرآن

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمینا شمخی

بررسی صفات خبری موهم داشتن اعضاء و جوارح برای خداوند با نظر به تفاسیر شیعه و اهل سنّت

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمهرداد صفرزاده, سمیرا حیاتی, عبدالحسین شورچه